به گزارش خبرگزاری حوزه، نشست عاشورایی به زبان عربی با سخنرانی حجت الاسلام والمسلمین سید منذر الحکیم در موسسه گفتگوی دینی برگزار شد. آنچه در پی می آید اشاره ای به مباحث طرح شده در این نشست است:
* حماسه عاشورا قله و اوج رسالت محمد(ص) است
حماسه عاشورا حماسه ای بی نظیر در تاریخ بشریت است و این مصیبت تا پایان بشریت در متجلی ساختن ارزش های الهی بی نظیر خواهد بود. ارزش های الهی در حماسه عاشورا متبلور شد تا بر این سخن رسول خدا(ص) دوباره تکرار کند. سخنی که ایشان هنگام رودررویی امیرالمؤمنین(ع) با عمرو بن عبدود در جنگ احزاب فرمود که: "برز الاسلام کلّه الی الشرک کلّه". حماسه عاشورا قله و اوج رسالت محمد(ص) است که رسول خدا درباره آن حضرت فرمود: حسین منی و انا من حسین. و این سخن که فرمود: الا و انّ الحسین مصباح الهدی و سفینة النجاة. این سخنان پیامبر(ص) درباره فرزند خود حسین، زمانی صادر شد که او را تربیت میکرد تا قربانی بزرگ او در پیشگاه خداوند باشد که خداوند متعال در سنن تاریخی خود مقرر فرموده که اگر رسالت با فداکاری و از خود گذشتگی همراه باشد در اوج و عظمت باقی میماند. "یا ایتها النفس المطمئنة ارجعی الی ربک راضية مرضية فادخلی فی عبادی وادخلی جنتی" قله و اوج این اطمینان به خدا در سلوک امام حسین علیه السلام آنجا بود که در روز عاشورا هرچقدر به شهادت نزدیک تر میشد، چهره حضرت درخشان تر و شاداب تر میشد. این صحنه بی نظیر دنیوی اتفاقی نبود بلکه اسباب و آموزه ها و پیامدهایی دارد.
* واکنش متفاوت انسانها به سنت هدایت
در بندهایی از زیارت های امام حسین(ع) می خوانیم: "السلام علیک یا وارث آدم صفوة الله السلام علیک یا وارث نوح نبی الله السلام علیک یا وارث ابراهیم خلیل الله". ببینید چگونه این زیارت ما را به اعماق تاریخ میبرد تا میان آدم(ع) و حسین(ع) ارتباط برقرار کند. اگر به این دوره تاریخی برگردیم میبینیم که سخن خداوند متعال در بیان اسباب اصلی این انقلاب حسینی فصل الخطاب است در آنجا که خداوند آدم و حوا را پس از آن ماجرای بهشت آزمایشی بیرون راند و فرمود: "قلنا اهبطوا منها جمیعا فإما یأتینکم منی هدی فمن تبع هدای فلا خوف علیهم و لا هم یحزنون و الذین کفروا و کذبوا بآیاتنا اولئک اصحاب النار هم فیها خالدون". این آیه بیان میکند که هدایت الهی حتما می آید اما پاسخ دادن به سنت هدایت در انسان ها متفاوت است. یک گروه از انسان ها هستند که از پیام هدایت الهی پیروی میکنند که "فلا خوف علیهم و لا هم یحزنون" و گروه دیگر کسانی هستند که در برابر این هدایت می ایستند و از آن غافل شده و یا جلوی آن را میگیرند.
* تقابل حق و باطل در سنت الهی
چرا این دو برخورد از طرف انسان ها صورت میگیرد و حال آنکه همه انسان ها از فطرت الهی برخوردارند؟ (فطرة الله التی فطر الناس علیها). فطرت توحید را همه دارند (و هدیناه النجدین) ، (فالهمها فجورها و تقواها). قرآن کریم یک نقطه اساسی و جوهری را در دو آیه مطرح میکند که: "فبشر عبادی الذین یستمعون القول فیتبعون احسنه.اولئک الذین هداهم الله و اولئک هم اولوا الالباب". و در مقابل این گروه کسانی هستند که میگویند: "لوکنا نسمع او نعقل ما کنا فی اصحاب السعیر. فاعترفوا بذنبهم فسحقا لاصحاب السعیر". بنابراین اسباب اختیاری که انسان را به دو راه متناقض هدایت الهی و غیرالهی میرساند عبارتند از هوشیاری و تعقل یا نادیده گرفتن هوشیاری و تعقل. این سنت اول است. و ما میدانیم که نظام هستی و نظام الهی در اداره هستی نظامی بر پایه سنت های الهی است که از طریق این سنت ها مظاهر و ظواهر اجتماعی شکل میگیرد. و تقسیمات جوامع بشری نیز بر اساس همین سنت ها شکل می
گیرد از جمله تقسیمات حق و باطل که "جاء الحق و زهق الباطل ان الباطل کان زهوقا". درست است که باطل در ذات خود رفتنی است اما باطل نیز با ارتشیان و عناصر خود نمود پیدا میکند و حق نیز دولتی دارد با ارتشیان و عناصر خود و این یعنی اینکه حق و باطل هرکدام عناصر و لشکری دارند. سخن در این است که این لشکرکشی در تاریخ چگونه و بر اساس کدام منهج محقق میشود؟
* انقلاب حسین(ع) یک سبک زندگی است
برای فهم روش و منهج حسینی و حقیقت انقلاب حسینی، باید به این نکته توجه داشته باشیم که انقلاب حسین(ع) یک سبک زندگی است و از بین بردن این سبک زندگی مهم ترین امر برای سردمداران کفر و شرک و نفاق بوده است. و در مقابل آن توضیح و متجلی ساختن این سبک زندگی، نقطه اساسی و مهم مورد توجه قرآن کریم و اهل بیت(ع) است. این تفاوت اساسی است میان مدرسه اهل بیت و مدارس دیگر. اگر در پاسخ این پرسش در مورد تفاوت این دو مدرسه بگوییم که تفاوت آنها در روش است این یک پاسخ سطحی است. اما پاسخ درست این است که سبک مورد نظر قرآن سبک علمی دقیق و قابل اعتماد و مستند و قابل دفاع است زیرا سبکی که غیر مطابق با واقع باشد و به بن بست برسد ارزشی ندارد. "و قالوا لو کنا نسمع او نعقل ماکنا فی اصحاب السعیر". چرا آنها به بن بست رسیدند؟ چون روش و سبک آنها غیر علمی بود.
* هم صراط مستقیم لازم است هم سلوک صحیح
حسین(ع) با انقلاب خود میخواست پایه های این سبک را برپا کند و این سبک با هوشیاری و بصیرت آغاز شده که به نزدیکی به خداوند متعال ختم میشود. "فمن کان یرجو لقاء ربه فلیعمل عملا صالحا و لا یشرک بعبادة ربه أحدا". چگونه امید داشته باشد و چگونه عل صالح انجام دهد و چگونه برسد؟ اگر سبکی در کار نداشته باشد وصول و عمل صالح هم نیست. صراط مستقیم و سلوک صحیح دو عنصر اساسی است زیرا ممکن است راه انسان درست باشد اما به شکل صحیح در این راه گام بر ندارد. سبک اهل بیت(ع) چنین است، همان منهج و سبک قرآن است اما با تبیین و روشنی بیشتر. بدون ابهام و تاریکی و بدون تنزل از مرتبه والای انسانی مورد نظر خداوند متعال. و این از راه التزام به ارزش های الهی حاصل میشود که با غفلت و دوری از این ارزش ها انسان را به سقوط میکشاند همان طور که در سوره قیامت میخوانیم: (بل یرید الانسان لیفجر امامه یسال ایّان یوم القیامة). این سؤال یک استفهام انکاری است زیرا او در واقع میخواهد خارج از چارچوب انسان ساز و این ارزش ها باشد. اما انسانی که ملتزم به این ارزش ها باشد دیگر بر سر ارزش ها معامله نمیکند مانند علی اکبر(ع) که به پدر خود عرض کرد "اولسنا علی الحق؟" فرمود بله، عرض کرد پس دیگر باکی نیست که بمیریم یا کشته شویم. یا هنگامی که ابن زیاد امام زین العابدین(ع) را به قتل تهدید کرد و حضرت فرمود: آیا مرا به قتل تهدید میکنی؟ کشته شدن عادت ما است و شهادت مایه کرامت ما است. من فرزند مکه و منی و زمزم و صفا هستم...
* خون امام حسین(ع) تاریخ را تغییر داد
اما سنت دوم الهی سنت تکامل انسانی است از راه ساختار خانواده که خداوند پایه های آن را در جوامع انسانی بنا کرده: "انا خلقناکم من ذکر و أنثی و جعلناکم شعوبا و قبائل لتعارفوا"، "یا ایها الناس اتقوا ربکم الذی خلقکم من نفس واحدة و خلق منها زوجها و بث منهما رجالا کثیرا و نساء". در این سنت، خداوند میفرماید "ان الله اصطفی آدم و نوحا و آل ابراهیم و آل عمران علی العالمین ذرية بعضها من بعض". هنگامی که این آیه را میخوانیم و پس از آن این سخن امام زین العابدین(ع) را میخوانیم که: "انا ابن من دنی فتدلی فکان قاب قوسین او ادنی"، پی میبریم که امام زین العابدین(ع) کیست و حسین کیست؟ آنها همان اهل بیتی بودند که خداوند آنها را از هر بدی دور داشته است، بر خلاف تبلیغات اموی که میگفت آنها خوارج هستند و بر دین جدشان خروج کرده اند. بر خلاف این تبلیغات میبینیم که خون و قیام امام حسین(ع) چگونه توانست تاریخ را تغییر دهد و تمام آن توطئه های شیطانی هم نتوانست درخشش شیوه و روش حسینی را بپوشاند. دلیل آن، سخن معروف امام خمینی(ره) است که فرمود: خون بر شمشیر پیروز است. زمانی که به امام حسین گفتند برای چه به عراق میروی؟ میروی که کشته شوی؟ حضرت فرمود: جدم رسول خدا را دیدم که گفت ای حسین؛ تو نزد خداوند در بهشت جایگاهی داری که جز با شهادت به آن نمیرسی. او مصمم بر شهادتی بود که رسول خدا از همان آغاز تولد، او را برای آن لحظه آماده کرده بود، و از زمان تولد حسین برای او اشک ریخته بود تا خانواده حسینی و علوی و امت اسلام را برای این حماسه بزرگ آماده کند. حسین تربیت یافته این خانواده است که محسن و فاطمه و حسن و حسین خود را در راه خدا تقدیم کرد. رسول خدا تمام این افراد را تربیت کرد تا قربانیان عقیده او در پیشگاه خداوند باشند و خود آنها نیز در این راه به درجات عالی برسند تا اینکه حسین(ع)، سبک زندگی را ترسیم کند و بگوید: "هیهات منا الذلة"
* اسلام اموی میخواست به نام اسلام، دین را از بین ببرد
ما چرا می گوییم "ولعن الله آل زیاد و آل مروان و لعن الله بنی أمية قاطبة"؟ قریش در برابر رسول خدا(ص) ایستاد و آن ظلم ها را در حق ایشان روا داشت و تا آخرین لحظه هم تسلیم ندای رسول خدا نشدند. پیامبر را مجبور به هجرت کردند و او را تحریم کردند و سپس تصمیم به قتل او گرفتند و حتی پس از آنکه خداوند او را از دست آنها نجات داد دست از سر او برنداشتند نه در بدر و نه در احد و نه خندق و پس از آن، حتی در لحظات اخیر زندگی پیامبر هم که میخواست پیامی بنویسد که امت پس از او گمراه نشوند، شخصی از قریش گفت: "کتاب خدا برای ما بس است. نیازی نیست چیزی بنویسی". زیرا رسول خدا میخواست یک منهج و سبک کامل برای هدایت ترسیم کند که شامل نظریه و اجرا باشد یعنی قرآن و اهل بیت. که نظریه از قرآن واجرا و تطبیق از اهل بیت(ع) باشد. این مدرسه اهل بیت(ع) است که از قرآن رمز گشایی میکند تا هیچ نکته تاریک و ابهامی برای ما نباشد و همه چیز واضح و روشن باشد. "ولاتلبسوا الحق بالباطل و تکتموا الحق و انتم تعلمون". اما برخی از سر هر سفره ای چه خوب و چه بد، مشتی برمیگیرند و بعد گمان میکنند اینها اسلام است و خود را محمدی میپندارند در حالی که اسلام او آمریکایی است. خروج حسین علیه اسلام بر خاندان اموی، بهترین دلیل بود بر اینکه اسلام اموی، اسلام محمدی نیست و ناخالص است که میخواهد به نام اسلام، دین را از بین ببرد.
* حرّ، اولین ثمره انقلاب حسین(ع) است
امام حسین میخواست این خط نفاق را از بین ببرد. این منهج رسول خدا در نهضت حسین متبلور شد تا اینکه تردیدی برای هیچکس باقی نماند حتی برای شخصیتی همچون حرّ که تردید داشت و در لحظات اخیر راه را یافت. و این یکی از دستاوردهای انقلاب حسین علیه السلام است که از همان آغاز ثمر داد و لحظه هدایت حرّ، اولین لحظه ثمر دادن انقلاب حسینی بود و از همان روز بیداری اسلامی در روز عاشورا آغاز شد اما منتظر هستیم تا اینکه خداوند متعال زمینه ثمر بخشی کامل این انقلاب را فراهم کند.